برلین زنی حامله است؛ دمدمی مزاجی و حساسیتهایش هم از همین میآید. سرِ کار مطیع و فرمانبردار است. خیلی وقت است که در مهمانیهای دوستانش شرکت نمیکند، چون این حاملگی همه چیز را تحتالشعاع خودش برده و مهمترین مسالهاش شده است. گور پدر همهشان، من بچهام را دارم.
برای کودک زادهنشده موسیقی میگذارد و داستان میخواند. گاهی پیش میآید که ناگهان در مترو میزند زیر گریه، یا به یکباره به خودش میآید و میبیند که دارد در خانه راه میرود و بلندبلند به زمین و زمان فحش میدهد.
درباره این سایت